تغییر ادرس وبلاگم:
سلام دوستای گلم و اجیای مهربونم.وبلاگ من به
ادرس زیر انتقال پیدا کرد البته به کمکم اجی نفیسه
ی گلم.از این به بعد اونجا مینویسم و این وبلاگ رو
میبندم.از این به بعد شمام اونجا برین.راستی لطف
کنین و ادرس لینکاتونو درست کنین.منتظرتونم:
یادتون نره ها؟!!منتظرتون دوستای گلم.بااااااااااای
اخرین اپ تابستونی:
سلااااااااااااااااااااااااااااااام دوستای گلم.این اخرین اپ تابستونیمه. باورتون میشه؟!! فقط ۴ روز مونده تا مدرسه هاالبته اینقدرا هم که این شکلک نشون میده ناراحت نیستما خیلی هم خوشحالم
مثل این.حالا بگذریم منم مث همتون دوران مدارس کمتر میام تو نت
ولی خب پنج شنبه جمعه ها میام
اینا خیلی باهالن.نه؟!!
دیشب قهوه تلخو دیدم جالبه ولی بی مزه س هه هه عجب چیزی گفتم
راستی نظر یادتون نره هاااااا؟؟!!
چندتا عکس خوشمل صورتی میذارم توی ادامه مطلبه.امیدوارم خوشتون بیاد
منتظر نظرای قشنگتون هستم بترکونینا؟خب؟ بای تا های
سلام دوستای گلم.امروز براتون یه مطالب عجیب گذاشتم که کیف کنین.امیدوارم خوشتون بیاید.دوستای عزیز نظر یادتون نره؟!...
عجیب ترین قوانین دنیا:
جویدن آدامس در اماکن عمومی سنگاپور ممنوع است.
مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود
در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است
.
در تایلند همه در سینما مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد.
در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف میکرد تا زمان ردشدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شد، به اعدام محکوم می شد.
تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور تصادفی انتخاب کنند.
در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتها
م داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
جالب بود نه؟؟!!!خب امیدوارم خوشتون اومده باشه نظر یادتون نره بای تاهای...
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام.خوبین؟الان برنامه ی عمو داره میده شعره عیدفطر رو میخونه.امروز چند تا عکس طنز براتون گذاشتم که کف کنین.البته اونایی که مطلب علمی خواسته بودن ناراحت نشناااااا اونم میذارم.از این بابت خیالتون راحت.
راستی عکسا رو توی ادامه مطلب براتون گذاشتم.حتما ببینین امیدوارم خوشتون بیاد.دوستای گلم نظر نشه فراموشاااااااااا؟!!
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .
وارد شد و گفت: آقای دکتر کمک کنید ، مادرم داره میمیره!!!
دکتر گفت: دختر جون من نمی تونم برای معاینه به خانه ی کسی بروم.
دختر اشک از چشمانش جاری شد و گفت: مادرم مریضه من نمی تونم اون و به این جا بیارم.
اگه نیاین میمیره.
دکتر دلش به حال دخترک سوخت و گفت: باشه به همراهت میایم.
دخترک دکتر را به خانه یشان برد.
دکتر به بالای سر مادر دخترک رفت و او را درمان کرد.
در آخر مادر دختر گفت: دستتون درد نکنه،اگه شما نبودید من مرده بودم.
دکتر گفت: شما باید از دختر کوچولوتون تشکر کنید منو به خانه یتان آورد.
مادر دخترک گفت: آقای دکتر من دخترم موقعی که سالش بوده مرده.
اون زنده نیست.
اونم عکسش.
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر... و می دانی که کویر بدون باران زنده است... پس برو بمیر
---------------------------- ----------------------------
یه توپ دارم قلقلیه ....... موهای سرم فرفریه ..... مسیج جدید نداشتم سرت کلاه گذاشتم
---------------------------- ----------------------------
گلهای خوشبوی دنیارو هم به پات بریزم بازم کمه چون پاهات خیلی بو میده
---------------------------- ----------------------------
دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم:دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه
---------------------------- ----------------------------
می دونی چرا دوست دارم با تو برم ماهی گیری چون هیچ کس مثل تو کرم نداره
---------------------------- ----------------------------
میدونی اگه یه اسب با یه سمور ازدواج کنه بچشون چی میشه؟ . . . . من چمیدونم.مگه من گفتم عروسی کنن؟مگه من گفتم بچه دار شن؟
---------------------------- ----------------------------
یک گل خوشگل پشت ویترین گل فروشی دیدم!!! خواستم برات بخرمش. به فروشنده گفتم :اون گل چند؟ گفت:اون گل نیست........آینه ست
---------------------------- ----------------------------
می خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولی نامرد ادیسون برق رو اختراع کرد
---------------------------- ----------------------------
چند وقته دلم هوس تاب بازی کرده. اجازه می دی بیام تو ذهنت؟ آخه شنیدم مخت تاب داره
---------------------------- ----------------------------
معادله جالب: از سن خودت 20 سال کم کن. باقیمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از یک کم کن. اگه رنگ تیره رو دوس داری ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوس داری ضربدر 3.5 کن. نتیجه نهایی رو ول کن. حال خودت چطوره؟
---------------------------- ----------------------------
اسمت را روی کاه نوشتم خراب شد اسمت را روی شمع نوشتم آب شد اسمت را روی قلبم نوشتم شکست ........بروبابا توهم با این اسمت
---------------------------- ----------------------------
از خـدا یـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن یـه بـاغ داد من از خدا یه درخت خواستم،اون به من یه جنگل داد میترسم از خدا تو رو بخوام بهم یک گله گوساله بده
---------------------------- ----------------------------
من سر راه تو دامی از عشق پهن کردم ولی تو به سرعت از کنار آن رد شدی و گفتی:میگ میگ
سلام دوستای گلمممممم.ببخشید اگه این دفعه نظراتتون دیر تایید شد.آخه رفته بودیم مسافرت.خب اگه میخواین خاطرشو براتون مینویسم:
از اینکه بعد از نقش فرهاد در فرار بزرگ نقش اصلی چنین مجموعه ای را بازی کردی احساس غرور نمی کردی؟نه, چون به نظر من نقش های خرچنگ وفا و خاوری خیلی سخت تر و محوری تر از نقش ژوبین بودند و اگر آقایان اصلانی قائمیان و خانم ها توسلی و امینی بر اساس تخصص و قدرت بازی انتخاب شده بودند من فقط ظاهر و سنم به این نقش می خورد. در ضمن من نقش فرهاد را هم خیلی دوست داشتم
سوال: ولی الان همه توجهات به توست و همه جا از ژوبین حرف می زنند.پور سرخ: شاید ولی دلیل نمی شود که بقیه عالی نبودند دوستان دیگر همه حرفه ای بودند و شناخته شده و من ناشناس بودم.
سوال: چه احساس داری که هر جا می ری همه دورت جمع می شوند و اینقدر مورد توجه هستی؟پور سرخ: فقط خجالت می کشم و دنبال پاک کردن عرق هایم هستم
سوال: می دانی که این روزها زود می گذرد و هر چقدر بیشتر به جشم بیایی خلا بعدی سخت تر می شود؟پورسرخ: بله هم از این نظر و هم می دانم که هر چه بیشتر عکسم روی جلدها باشد کارم سخت تر می شود و حساسیت ها رویم بیشتر. من اخلاقا نمی توانم به کسی نه بگویم ولی چون از اول پیش بینی این شرایط را می کردم برای خودم شش هفت نشریه در ژانرهای مختلف را کنار گذاشتم و کاری به بقیه ندارم می دانید که خیلی ها از خودشان می نویسند و تیتر می زنند و کاری از دست بزرگتر از من هم بر نمی آید.
سوال: گفتی صحنه های عصبی سکانس های تیمارستان را کی گرفتید و چه حالی داشتی وقتی حذف شدند؟پورسرخ: در استودیو گرفتیم و بعد از سفر لبنان. من اول هیجان زده بودم و خواستم هر چه دور و برم هست دور کنند تا خودم را نزنم! بیشتر نمایشنامه رادیویی بود تا بازی سینمایی ! حس نقش را از لبنان داشتم و خلاصه خیلی زحمت کشیدم و اول که متوجه حذف شدم کلی ناراحت بودم ولی بعد در پخش دیدم حق با لطفی بود و آن صحنه ها باعث می شد تماشاگر نسبت به ژوبین حس منفی بگیرد.
سوال: هیچ وقت مقابل بقیه کم نیاوردی؟
پور سرخ: جواب لطف کارگردان دوستانه و صمیمی بود من بیشتر می ترسیدم که زحمت دیگران را به باد بدهم با اصلانی بازی نداشتم ولی در سوئیت با هم بودیم و خیلی کمکم می کرد مثلا بعد از سکانسی که ژوبین فهمید وفا به دروغ گفته ازدواج کرده و منتظرش بوده گفت: از امشب ژوبین خیلی بزرگ میشه و همین خیلی کمکم کرد. قائمیان و خانم توسلی و امینی هم که در کمک سنگ تمام گذاشتند.
سوال: از وضعیت جدیدت راضی هستی؟جواب: اساتیدی دارم که به م لطف دارند و مواظبم هستند دایره مشاورانم وسیع تر شده و خیلی مواظب رفتار و حرکاتم در رفت و آمد ها هستم. انتخاب بعدی برایم سخت و مهم شده و دیگر نمی توانم مثل سابق زندگی کنم و باید با مردم و مطبوعات بهتر رفتار کنم . در کل وضعیت سخت و محدودی است ولی شیرین هم هست راضی هستم شکر.
سوال: ویژگی های همسر مورد نظرت چیست؟
پورسرخ: صبور, مهربان , خانواده دار, با وفا, و فهمیده
سوال: مدرک تحصیلی ات چیست؟
پورسرخ: دانشجوی ترم دوم دکترای فیزیولوژی گیاهی. فعلا فوق لیسانس دارم.
زندگی خصوصی پوریا پورسرخ
محل تولد: جردن
سال تولد: نمی گویم
ماه تولد: تیر
قد: 182
وزن : متغییر بین 75تا80
سلاااااااااااااااااااااام.امروز یه بخش نظرسنجی گذاشتم که می خوام نظر شما رو هم بدونم. از اونجایی که من به بازیگری علاقه ی خیییییییییییلی زیادی دارم٬خواستم نظر شما رو هم بدونم که دوست دارین این جا درباره ی کدوم بازیگر سینما و تلویزیون براتون بنویسم. یا...یامثلا بازیگران مورد علاقتون...منتظر نظرای قشنگتونم.فعلااااااااااااااا
سلام ببخشید مزاحم شدم٬اشتباه مزاحم شدم٬اصلا برای چی مزاحم شدم؟کاش مزاحم نمی شدم٬ بعد موقع مزاحم شدم٬ نه دیگه مزاحم نمی شم. راستی صبر کن حالا که مزاحم شدم یه چیزی رو بگم.می خواستم بگم:ببخشید مزاحم شدم
قار قار خبر دار٬دلم شده بی قرار٬ دلمو نبر اینجوری٬دوست دارم بدجوری
فردا ماه گرفتگی شروع میشه.اگه منو گرفتن٬ مواظب خودت باش
مثل بارون با صفایی٬مثل خون تو رگ مایی٬چه بخواهی چه نخواهی٬تو عزیز دل مایی
اگر روزی به یادت گریه کردم٬بدان آن روز پیازی رنده کردم
از کارخانه ی قند مزاحمتون میشم.اجازه هست تو دلتون آب بشم
در مرام ما نیست جز وفاداری به دوست جان دهم به هر رفیقی که وفاداری در اوست.
سلامی به گرمی آش رشته که روش با پیاز داغ نوشته:غم دوریت منو کشته.
هیچ وقت خط دلتو مشغول نکن.شاید دلتنگی پشت خط باشد
باهات میام نفس نفس تو آسمون توی قفس از اولش تا آخرش دوست دارم همین و بس
دفتر نقاشی من تو شهر غم گم شده.به کی بگم با معرفت.دلم برات تنگ شد
سبد سبد شقایق دلت پر از حقایق.خدا کنه بخندی تموم این دقایق.
اگه یه خودکار داشتی که اندازه یه جمله جوهر داشت برام چی مینوشتی
کسی که بازی نکنه باخته ولی کسی که بازی کنه امکان باختن داره.
یه قطعه قلب3 در 4 و یک فیش محبت یک کپی دوستی بیار تا شش دنگ قلبمو به نامت کنم
تو اگر هیچ شوی گوهر زیبای منی.خودمانی به تو گویم که تو دنیای منی.
چه طور بود؟خوشتون اومد؟با اینکه کم بود ولی میخوام نظرتون رو بدونم.
سلام.خوبین؟ چه خبرا؟امیدوارم حالتون در حد تیم ملی خوب باشه. از همتون معذرت میخوام که دیر آپ کردم آخه مطلبی پیدا نکرده بودم. این آپم هم خیلی به خصوص نیست. خاطره ی دیروزه.ولی مینویسم. الانم خییییییلی خوابم میاد.خب الان براتون تعریف میکنم: